خواهی که جهان در کف اقبال تو باشد ؟ آغاز کسی باش که پایان تو باشد .

سلاممممممممممممممم به دوستان ببینده و خواننده وبلاگ
  
خوش آومدید به کلبه ی عشقمون 
 
اینجا کلبه ما دوتاست 
 
 
 
فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز
 
 
 
فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز
 


فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز
 

 



بي وفايي رسيد تنهايي حاكم شد . . .

اگه از دوستاي قديمي هنوز كسي به اين كلبه متروكه سر ميزنه واسم كامن بذاره ميخوام درد و دل كنم حسابي ميخوام بدونم هنوز دوستام هستن يا نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!

 

منتظرم نذارين

الهام تنهاي تنها نوشت. . .

برای تو می نویسم که بودنت بهار و نبودنت خزانی سرد است

تویی که تصور حضورت سینه بی رنگ کاغذم را نقش سرخ عشق می زند

در کویر قلبم از تو برای تو می نویسم

ای کاش در طلوع چشمان تو زندگی می کردم

تا مثل باران هر صبح برایت شعری می سرودم

آن گاه زمان را در گوشه ای جا می گذاشتم و به شوق تو اشک می شدم

و بر صورت مه آلودت می لغزیدم
ای کاش باد بودم و همه عصر را در عبور می گذراندم

تا شاید جاده ای دور هنوز بوی خوب پیراهنت

 را وقتی از آن می گذشتی در خود داشته باشد

که مرهمی شود برای دلتنگی هایم

یک سلام دوباره

این ساده ترین هدیه من است، هدیه ای غرق درشكوه
هدیه ای از قلب عاشقم برای قلب عاشقت
مزین با اشك های شبانه ام و پیچیده در صندوق اسرارهای جاودانمان
هدیه ای كه به آسانی به دست نیاورده ام
نه به آسانی آشنایی نگاههایمان و نه به آسانی پیوند دلهایمان
این هدیه ای است از قلب عاشقم برای قلب عاشقت

یك سلام دوباره، برای شكفتن شكوفه عشق در قلب زمستانی ات
برای یادآوری سلام ها و پیمان ها و دردهایمان
برای تو آورده ام این هدیه را این سلام را
هدیه ناچیزم فدای قدم های پراز تردیدت

بیا، بیا و بپذیر هدیه ناچیز مرا
چشم های منتظرم را پاسخی ده
اگر پذیرای سلام من باشی این چشم ها تا افق برایت اشك شوق خواهند ریخت
و لبهایم از ترنم پاسخ تو دست دوستی با لبخند خواهند داد.

با یاد تو جان کندن من با تن تبدار قــــــــشنگ است 

بر شانه ام آن لحظه که غم می شود قشنگ است 

                                                                    یخ بسته از اندوه تو دست این خسته و گــــــرنه 

                                                                  بر حال دل بی کس من گریه این تار قشنگ است 

حالا که رویای تو در وادی بیداری من نیــــــــست 

خوکردن با خواب چو دیوانه به ناچار قشنگ است 

                                                                     آن لحظه که فریاد نگاه تو پر از شور و وفاست 

                                                                     بر سرخی لبهای تظاهرگرت انکار قشنگ است 

کفر است اگر بشکنم از بهر لبت روزه خود را 

با قند لبان تو اگر واکنم افطار قشنگ اســـت 

                                                              در آتش هجران تو جان دادن این مرگ چه زیباست 

                                                              مثل جسد بی کس منصور بردار . . . قشنگ است

به تو عادت کرده بودم ای به من نزدیکتر از من 

ای هنوز من از تو تازه ای نگاهم از تو روشـــن 

                                                                به تو عادت کرده بودم مثل گلبرگی به شبنـم 

                                                                مثل عاشقی به غربت مثل مجروحی به مرهم 

لحظه در لحظه غرابه , لحظه های من بی تو 

تجربه کردن مرگـــــــه , زندگی کردن بــــی تو   

                                                               من که در گریزم از من به تو عادت کرده بودم 

                                                               از سکوت و گریه شب به تو هجرت کرده بودم 

با گل و سنگ و ستاره از تو صحبت کرده بودم 

خلوت خاطره هام با تو قسمـــــــــت کرده بودم 

                                                                خونه لبریز سکوته خونه از خاطره خالـــــــــــــی 

                                                                من که پرازمیل وزوالم,عشق من تودرچه حالی 

اگه از تو ننوشتم

اگه از تو ننوشتم ، فکر نکن سرم شلوغه

توي زندگي يه وقتا ، تنهايي رمز عبوره

اگه از چشمات گذشتم ، فکر نکن عاشق نبودم

مطمئن باش توي دنيا ، دل به تو سپرده بودم

خيلي سخته بگي ميرم ، وقتي مي خواي که بموني

وقتي مي خواي تو خيالت ، شعراي قشنگ بخوني

من گذشتم از تو اما ، تو هميشه بهتريني

مثل اشکي واسه چشمام ، موندگاري و صميمي

من مي خواستم تو خيالم ، ازتو تا ابد بخونم

تنها باشم بي حضورت ، رازچشماتو بدونم

من مي خواستم واسه دردام ، تنهايي خونه بسازم

با نت هاي مهربونيت ، شعراي قشنگ بسازم

مي دونستم وقتي ميرم ، ديگه تا ابد غريبم

حتي واسه چشم خيست ، بي وفاترين فريبم

شايد امروز که سياهي ،رخنه کرده تو وجودم

بدونم که راستي راستي ، روزي عاشق تو بودم

و هنوز عاشقتم

نامه بی جواب

سلام بهونه ی قشنگ من برای زندگی
آره بازم منم همون دیوونه همیشگی

فدای مهربونیات چه میکنی با سرنوشت
دلم واست تنگ شده بود این نامه رو واست نوشت

حال منو اگه بخوای رنگ گلای قالیه
جای نگاهت بد جوری تو صحن چشمام خالیه

ابرا همه پیش منن اینجا هوا پر از غمه
از غصه هام هرچی بگم جون خودت بازم کمه

دیشب دلم گرفته بود رفتم کنار آسمون
فریاد زدم یا تو بیا یا منو پیشت برسون

فدای تو نمی دونی بی تو چه دردی کشیدم
حقیقتو واست بگم به آخر خط رسیدم

رفتی و من تنها شدم با غصه های زندگی
قسمت تو سفر شد و قسمت من آوارگی

نمی دونی چقدر دلم تنگه برای دیدنت
برای مهربونیات ، نوازشات ، بوسیدنت

به خاطرت مونده یکی همیشه چشم به راهته ؟
یه قلب تنها و کبود هلاک یک نگاهته ؟

من میدونم همین روزا عشق من از یادت میره
بعدش خبر میدن بیا که داره دوستت می میره

روزات بلنده یا کوتاه دوست شدی اونجا با کسی؟
بیشتر از این منو نذار تو غصه و دلواپسی

یه وقت منو گم نکنی تو دود این شهر غریب
یه سرزمین غربته با صدتا نیرنگ و فریب

فدای تو یه وقت شبا بی خوابی خستت نکنه

غم غریبی عزیزم زرد و شکستت نکنه

چادر شب لطیفت تو از روت شبا پس نزنی
تنگ بلور آب تو یه وقت نا غافل نشکنی

اگه واست زحمتی نیست بر سر عهدمون بمون
منم تو رو سپردمت دست خدای مهربون

راستی دیروز بارون اومد من و خیالت تر شدیم
رفتیم تو قلب آسمون با ابرا همسفر شدیم

از وقتی رفتی آسمونمون پر کبوتره
زخم دلم خوب نشده از وقتی رفتی بد تره

غصه نخور تا تو بیای حال منم اینجوریه
سرفه های مکررم مال هوای دوریه

گلدون شمعدونی مونم عجیب واست دلواپسه
مثه یه بچه که باره اوله میره مدرسه

تو از خودت برام بگو، بدونه من خوش میگذره؟
دلت مخواد می اومدم یا تنها رفتی بهتره ؟

از وقتی رفتی تو چشام فقط شده کاسه خون
همش یه چشمم به دره چشم دیگم به آسمون

یادت میاد گریه هامو ریختم کناره پنجره؟
داد کشیدم ترو خدا نامه بده یادت نره

یادت میاد خندیدی و گفتی حالا بذار برم
تو رفتی و من تا حالا کناره در منتظرم

امروز دیدم دیگه داری منو فراموش می کنی
فانوسه آرزوهامونو داری خاموش می کنی

گفتم واست نامه بدم نگی عجب چه بی وفاست

با این که من خوب می دونم جواب نامه با خداست



عکسای نازنین تو با چند تا گل کنارمه
یه بغض کهنه چند روزه دائم در انتظارمه

تنها دلیل زندگی با یه غمی دوستت دارم
داغ دلم تازه میشه اسمت و وقتی میارم

وقتی تو نیستی چه کنم با این دل بهونه گیر؟
مگه نگفتم چشمات و از چشم من هیچوقت نگیر

حرف من و به دل نگیر همش ماله غریبیه
تو رفتی من غریب شدم چه دنیایه عجیبیه

زودتر بیا بدون تو اینجا واسم جهنمه
دیوار خونمون پر از سایه غصه و غمه

تحملی که تو دادی دیگه داره تموم میشه
مگه نگفتی همه جا مال منی تا همیشه؟

دلم واست شور میزنه این دل و بی خبر نذار
تو رو خدا با خوبیات رو هیچ دلی اثر نذار

فکر نکنی از راه دور دارم سفارش میکنم
به جون تو فقط دارم یه قدری خواهش میکنم

اگه بخوام برات بگم شاید بشه صدتا کتاب
که هر صفحش قصه چندتا درده و چندتا عذاب

می گم شبا ستاره ها تا می تونن دعات کنن
نورشونو بدرقه پاکی خنده هات کنن

یه شب تو پاییز که غمت سر به سر دل می ذاره
مریم همون کسی که بیشتر از همه دوست داره

"مریم حیدر زاده"

گل من ....

ای عزیز پر شکسته! دل تو قد یه دریاست

"گل من"! غصه چشمات ، میدونم قد یه دنیاست

کسی نیست اینو بفهمه ؛ که توعاشقی نه مجنون!

غم این غربت سنگین ، دل تو کرده پریشون

ناله و اشک شبونه ، خوابو از چشات ربوده

به "خدای اشک و خنده" ! این گناه تو نبوده

یاد عشق تو عزیزم ،  یه عالم امید میاره

مگه من زنده نباشم از چشات غصه بباره

یکدم از یادت "عزیزم" ، دلم از دلت جدا نیست

به جونت قسم! که دردهام ، کمتر از خستگی هات نیست

با تو آروم میشه قلبم اینو از چشمام میخونی

جون هر کی که عزیزه ، من میخوام بیای بمونی

همیشه ، روز باشه یا شب منتظر به راهت میمونم

اینو دیگه خوب میدونی ؟! من فقط با تو میخونم

بهانه زندگی من ...

تو بهترین بهونه‌ بودنم هستی

تو قشنگ ‌ترین بهونه‌ زندگیم هستی

تو می ‌تونی یه دوستِ خوب باشی و بهونه ‌ای برای آرامشم

تو می ‌تونی یه معشوقه باشی و زیباترین بهونه‌ برای عاشق شدنم

تو میتونی مثل پدری مسؤولیت‌پذیر و حامی؛ بهترین تكیه‌گاه تنهاییام باشی

تو میتونی مثل مادری مهربون مطمئن‌ترین بهونهِ لحظه‌ی دلواپسی‌هام باشی

بهونه‌ی قشنگی برام باش كه به اُمید بودن تو؛ زندگیم معنا پیدا كنه

عزیزم، هم‌‌نفسم، یادت باشه كه تو بهونه‌ی قشنگِ زندگیم هستی...

برای تو می نویسم ...

برای تویی كه قلبت پـاك است

برای تو می نویسم ...
 
برای تویی كه تنهایی هایم پر از یاد توست

برای تویی كه قلبم منزلگه عـــشـــق توست

برای تویی كه احساسم از آن وجود نازنین توست

برای تویی كه تمام هستی ام در عشق تو غرق شد

برای تویی كه چشمانم همیشه به راه تو دوخته است

برای تویی كه مرا مجذوب قلب ناز و احساس پاك خود كردی

برای تویی كه وجودم را محو وجود نازنین خود كردی

برای تویی كه هر لحظه دوری ات برایم مثل یک قرن است

برای تویی كه سـكوتـت سخت ترین شكنجه من است

برای تویی كه قلبت پـاك است

برای تویی كه در عشق ، قـلبت چه بی باك است

برای تویی كه عـشقت معنای بودنم است

برای تویی كه غمهایت معنای سوختنم است

برای تویی که آرزوهایت آرزویم است ...


دوستت‌دارم...!!!


دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دار
م‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دار
م‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌د
ارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌د
وستت‌دارم‌
دوست
ت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوس
تت‌دارم‌
دوست
ت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌
دارم‌
دو
ستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌
دارم‌
دو
ستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌
دارم‌
دوست
ت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوس
تت‌دارم‌
دوست
ت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوس
تت‌دارم‌
دوستت‌د
ارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌د
وستت‌دارم‌
دوستت‌دار
م‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌د
وستت‌دارم‌
دوستت‌دار
م‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دار
م‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌د
وستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌د
ارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوس
تت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوست
ت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌
دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دو
ستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دو
ستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوست
ت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوس
تت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌د
ارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌د
وستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌د
وستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم

پسر به دختر گفت اگه یه روزی به قلب احتیاج داشته باشی اولین نفری هستم که

میام تا قلبمو با تمام وجودم تقدیمت کنم.دختر لبخندی زد و گفت ممنونم
 
تا اینکه یک روز اون اتفاق افتاد..حال دختر خوب نبود..نیاز فوری به قلب داشت..

از پسر خبری نبود..دختر با خودش میگفت :میدونی که من هیچوقت نمیذاشتم

 تو قلبتو به من بدی و به خاطر من خودتو فدا کنی..ولی این بود اون حرفات..

حتی برای دیدنم هم نیومدی…شاید من دیگه هیچوقت زنده نباشم.. آرام گریست

و دیگر چیزی نفهمید…

چشمانش را باز کرد..دکتر بالای سرش بود.به دکتر گفت چه اتفاقی افتاده؟

دکتر گفت نگران نباشید پیوند قلبتون با موفقیت انجام شده.شما باید استراحت کنید..

درضمن این نامه برای شماست..!

دختر نامه رو برداشت.اثری از اسم روی پاکت دیده نمیشد. بازش کرد و درون آن چنین

نوشته شده بود:

سلام عزیزم.الان که این نامه رو میخونی من در قلب تو زنده ام.از دستم ناراحت نباش

 که بهت سر نزدم چون میدونستم اگه بیام هرگز نمیذاری که قلبمو بهت بدم..

پس نیومدم تا بتونم این کارو انجام بدم..امیدوارم عملت موفقیت آمیز باشه.

(عاشقتم تا بینهایت)

(راز خوشبختی در زندگی مشترک روزی یک زوج،بیست و پنجمین سالگرد ازداوجشان را جشن گرفتند.
آنها در شهر مشهور شده بودند به خاطر اینکه در طول ۲۵ سال حتی کوچکترین اختلافی با هم نداشتند.
تو این مراسم سردبیرهای روزنامه های محلی هم جمع شده بودند تا علت مشهور بودنشون (راز خوشبختی شون رو) بفهمند. سردبیر میگه:آقا واقعا باور کردنی نیست؟ یه همچین چیزی چطور ممکنه؟
شوهره روزای ماه عسل رو بیاد میاره و میگه:بعد از ازدواج برای ماه عسل به شمیلا رفتیم،
اونجا برای اسب سواری هر دو،دو تا اسب مختلف انتخاب کردیم.اسبی که من انتخاب کرده بودم خیلی خوب بود
ولی اسب همسرم به نظر یه کم سرکش بود.سر راهمون اون اسب ناگهان پرید و همسرم رو زین انداخت . همسرم خودشو جمع و جور کرد و به پشت اسب زد و گفت :”این بار اولته” دوباره سوار اسب شد و به راه افتاد.
بعد یه مدتی دوباره همون اتفاق افتاد این بار همسرم نگاهی با آرامش به اسب انداخت و گفت:”این دومین بارت”
بعد بازم راه افتادیم .وقتی که اسب برای سومین بار همسرم رو انداخت خیلی با آرامش تفنگشو از کیف برداشت
و با آرامش شلیک کرد و اونو کشت. سر همسرم داد کشیدم و گفتم :”چیکار کردی روانی؟ حیوان بیچاره رو کشتی!دیونه شدی؟”
همسرم با خونسردی یه نگاهی به من کرد و گفت: این بار اولت بود)

حرف دل بی ریا 16

بلبل از گل خواند و من از تو شاپرک از گل خواند و من از تو دلم

میخواست با تو باشم

فقط با توچون درس عشق را به من موختی به من اموختی

چطور پرنده باشم؟!

چطور پر بکشم؟! تا به اوج عشق برسم


 

ای کاش:اسمان حرف کویر را میفهمید واشک خود را نثار گونه های

خشک او میکرد!

ای کاش:فریاد انقدر بی صدا بود که حرمت سکوت را نمیشکست!

ای کاش:بهار انقدر مهربان بود که باغ را به دست خزان نمی سپرد!

انم که بگویم ای کاش:مرگ معنای عاطفه را میفهمید!

حرف دل بی ریا 14

سلام اي تنها بهونه واسه ي نفس كشيدن

هنوزم پر مي كشه دل براي به تو رسيدن

واسه ي جواب نامت مي دونم كه خيلي ديره

بذا به حساب غربت نكنه دلت بگيره

عزيزم بگو ببينمكه چه رنگه روزگارت

خيلي دوست دارم تو مهتاب بشينم يه شب كنارت

سر تو مهربوني بذاري به روي شونم

تو فقط واسم دعا كن آخه دنبال بهونم

حالم رو اگه بپرسي خوبه تعريفي نداره

چون بلاتكليفه عاشق آخه تكليفي نداره

نكنه ازم برنجي تشنه ام تشنه ي بارون

چه قدر از دريا ما دوريم بيگناهيم هر دو تامون

بد جوري به هم مي ريزه من و گاهي اتفاقي

تو اگه نباشي از من نمي مونه چيزي باقي

مي دوني كه دست من نيست بازياي سرنوشته

رو قشنگا خط كشيده زشتا رو برام نوشته

باز كه ابري شد نگاهت بغضتم واسم عزيزه

اما اشكات رو نگه دار نذار اينجوري بريزه

من هنوز چيزي نگفتم كه تو طاقتت تموم شد

باقيش و بگم مي بيني گريه هات كلي حروم شد

حال من خيلي عجيبه دوست دارم پيشم بشيني

من نگاهت بكنم تو تو چشام عشق رو ببيني

يادته من و تو داشتيم ساده زندگي مي كرديم

از همين چشمه ي شفاف رفع تشنگي مي كرديم

يه دفه يه مهمون اومد عقلم رو يه جوري دزديد

دل تو به روش نياورد از همون دقيقه فهميد

اولش فكر نمي كردم كه دلم رو برده باشه

يا دلم گول چشاي روشنش رو خورده باشه

اما نه گذشت و ديدم دل من ديوونه تر شد

به تو گفتم و دلت از قصه ي من با خبر شد

اولش گفتم يه حسه يا يه احترام ساده

اما بعد ديدم كه عشقه آخه اندازش زياده

تو بازم طاقت آوردي مث پونه ها تو پاييز

سرنوشت تو سفيده ماجراي من غم انگيزه

بد جوري ديوونتم من فكر نكن اين اعترافه

هميشه نبودن تو كرده اين دل و كلافه

مي دونم فرقي نداره واست عاشق بودن من

مي دونم واست يكي شد بودن و نبودن من

مي دونم دوسم نداري مث روزاي گذشته

من خودم خوندم تو چشمات يه كسي اين رو نوشته

اما روح من يه درياست پره از موج و تلاطم

ساحلش تويي و موجاش خنجراي حرف مردم

آخ چه لذتي داره ناز چشماتو كشيدن

رفتن يه راه دشوار واسه هرگز نرسيدن

من كه آسمون نبودم اما عشق تو يه ماهه

سرزنش نكن دلم رو به خدا اون بي گناهه

تو كه چشماي قشنگت خونه ي صد تا ستاره س

تو كه لبخند طلاييت واسه من عمر دوباره س

بيا و مثل گذشته جز به من به همه شك كن

من بدون تو مي ميرم بيا و بهم كمك كن...

حرف دل بی ریا 13

وقتي تو نيستي چه كنم با اين دل بهونه گير
مگه نگفتم چشمات رو از چشم من هيچ وقت نگير

حرف منو به دل نگير همش مال غريبيه

تو رفتي و من غريب شدم چه دنياي عجيبيه

زودتر بيا بدون تو اينجا واسم جهنمه

ديوار خونمون پر از سايه ي غصه و غمه

تحملي كه تو دادي ديگه داره تموم ميشه

مگه نگفتي همه جا ماله مني تا هميشه

دلم واست شور مي زنه اين دل و بي خبر نذار

تو رو خدا با خوبيات رو هيچ دلي اثر نذار

فكر نكني از راه دور دارم سفارش ميكنم

به جون تو فقط دارم يه قدري خواهش ميكنم